شبکه چهار - 17 آذر 1402

شب قدر "تاریخ معاصر"؟ (از آغاز یک "پایان"، تا پایان یک "آغاز")

نشست (پروژه‌های صهیونیستی در جهان اسلام) _ دانشجویانی از کشورهای عربی _ ۱۳۹۳

بسم‌الله الرحمن الرحیم

خدمت برادران عزیز سلام عرض می‌کنم. خدا را سپاس می‌کنم که خدمت شما برسیم. برادرانی عزیز از سرزمینی عزیز. ببینیم در این شرایط بی‌سابقه در تاریخ منطقه، چه باید کرد و چه نباید؟ بعد از فروپاشی اقتدار مسلمانان یعنی فروپاشی عثمانی در غرب جهان اسلام و حاکمیت‌های مسلمان در ایران و شبه‌جزیره هند در شرق جهان اسلام با فاصله یک قرن تقریباً، اولین پرچمی که مجدداً برای عزت اسلام و برای تمدن‌سازی، نظام‌سازی و وحدت امت بالا رفت، پرچم اسلام در ایران بود و به پیروزی رسید شاید اولین سدی که برای گسترش این فکر در جهان عرب بطور خاص دشمنان طراحی کردند حمله صدام به ایران و جنگ عراق با ایران بود. آن جنگ را به دلایل مختلف تحمیل کردند یکی از آن‌ها این بود که موج انقلاب اسلامی در جهان عرب گسترش پیدا نکند. شاید اولین باری که آن حلقه شکست و پیام انقلاب اسلامی در جهان عرب گسترش پیدا کرد در لبنان بود. در واقع شیعیان لبنان، پادزهر جنگ عرب و عجم بودند که برای محدودسازی و انهدام انقلاب اسلامی در ایران طراحی شده بود. صدای اسلام، اسلام انقلابی که قرار بود از طریق جنگ عراق و ایران در جهان عرب گسترش پیدا نکند از طریق مجاهدان لبنان و بطور خاص حزب‌الله لبنان در جهان عرب گسترش پیدا کرد. اگر اولین گام برای نهضت بیداری اسلامی که اسم آن را بهار عربی گذاشتند برای این که ماهیت اسلامی آن نفی بشود، مبهم بشود، اگر اولین گام در ایران در قم و نجف، با اقدامات مجاهدانه امام شد گام دوم لبنان بود. الگوسازی لبنان و حزب‌الله لبنان در جهاد علیه صهیونیزم ابتدا در آزادسازی لبنان و بعد در گسترش این حرکت به درون سرزمین‌های اشغالی ظرف این یکی دو دهه چند کار بزرگ کرد. اولاً اسطوره شکست‌ناپذیری اسرائیل، صهیونیزم را برای نخستین بار درهم شکست. اعراب چندین دهه فقط تجربه شکست در برابر اسرائیل را داشتند تحقیر شده بودند، به نام پان‌عربیزم و ناسیونالیزم عرب، به نام سوسیالیزم و گروه‌های چپ و به نام‌های مختلف که هیچ کدام پرچم اسلام نداشت گرچه مبارزان آن بطور پراکنده و شخصی بخش مهمی‌شان مسلمان بودند اما حرکت جنبه اسلامی و ماهیت اسلامی نداشت همه این‌ها در تمام آن دهه‌ها شکست خوردند برای اولین بار جهان عرب، مزه عزت و پیروزی را چشید و این خیلی از معادله‌ها را تغییر داد بخصوص در این چهار جنگی که در این چند سال اخیر انجام شد جنگ 33 روزه، 22 روزه، و دو جنگ غزه که آن هم با الهام از مقاومت حزب‌الله صورت گرفت این پیروزی‌های مکرر اخیر همه ماهیت ماجرا و اتفاقات منطقه را کلاً تغییر داد خیلی باید کلاس درس گذاشته می‌شد کتاب چاپ می‌شد، سخنرانی‌ها می‌شد برای روشنفکران، برای جوانان، دانشگاهیان، علمای دین و توده مردم، تا تعریف درست از اسلام به آن‌ها تفهیم بشود اما جهاد و شهادت با الگوهای عملی که نشان داد کار همه آن هزاران سخنرانی و کتاب را با موفقیت انجام داد. شاید اگر هزاران کلاس درس برای جوانان عرب گذاشته می‌شد که بعد از دورانی که این‌ها گفتند دوره زوال دین است و عصر سکولاریزم لیبرال غربی یا عصر کمونیزم آتئیستی شرق رسیده و دیگر کسی از دوره دین و جهاد دینی حرف نمی‌زد هیچ کدام از آن کلاس‌ها، سخنرانی‌ها و بحث‌ها این تأثیر را نمی‌داشت. آن وقتی که مجاهدین شهادت طلب حزب‌الله جلوی دوربین می‌آمدند وصیت‌نامه‌شان را می‌خواندند و برای عملیات استشهادی می‌رفتند داشت یک جهان جدیدی متولد می‌شد شاید در آن لحظه خودشان پیش‌بینی نمی‌کردند که ظرف کمتر از یک – یک‌ونیم دهه اوضاع جهان عرب به کلی تغییر خواهد کرد. اگر بود حماس و جهاد اسلامی در فلسطین اشغالی تشکیل نمی‌شد. اگر این مقاومت‌ها با پرچم اباعبدالله(ع) نبود برادرها در فلسطین با پرچم دینی به فرهنگ جهاد و شهادت برنمی‌گشتند. فلسطینی‌ها برای اولین بار مزه پیروزی را زیر پرچم اسلام چشیدند نه زیر پرچم ناسوسیالیزم و سوسیالیزم و سایر ایسم‌هایی که بر جهان عرب و همه جهان اسلام حاکم بود. بنابراین یک اتفاق جدیدی افتاده، به یک معنا ما وارد شب قدر تاریخ معاصر شدیم. شبی که از هزار شب بالاتر است هر اتفاق آن به مثابه هزار اتفاق است، هر پیروزی آن به قدر هزار پیروزی است. ما در یک چنین موقعیتی قرار گرفتیم. جوانان عرب بعد از پیروزی‌های لبنان و غزه آموختند که می‌شود به نام خدا سلاح برداشت و بزرگترین قدرت‌ها را درهم شکست. اسرائیل فقط اسرائیل نیست. رژیم صهیونیستی سمبل کل غرب است. خط مقدم کل غرب در منطقه است. برای همین است که همه احزاب حاکم در آمریکا و اروپا آن اولی که می‌خواهند سر کار بیایند همه‌شان با صهیونیست‌ها بیعت می‌کنند. جمهوری‌خواه و دموکرات در آمریکا از این جهت فرقی با هم نمی‌کنند. احزاب حاکم در انگلیس، در فرانسه، از چپ سوسیالیستی تا راست لیبرال، همه با رژیم صهیونیستی اول بیعت می‌کنند. این که کل غرب و کل رژیم‌های عربی فاسد در منطقه پشت اسرائیل ایستادند تا این رژیم نیفتد و رژیمی که نیفتادنی و شکست‌ناپذیر تصور می‌شود با ضربات چند هزار جوان مسلمان جهادی، شیعه و اهل سنت این دیوار دیگر ریختنی به نظر می‌آید این رژیم فروپاشیدنی به نظر می‌آید. 40 سال پیش کسی تصور این که رژیم صهیونیستی سقوط کند نمی‌داشت حتی اگر شعار آن را می‌داد ولی امروز به راحتی سقوط این رژیم و سقوط بزرگترین دژ خط مقدم استکبار غربی در جهان اسلام کاملاً باورکردنی است. معادله قوا عوض شده، در حوزه تئوری و نظر خیلی از مبانی در حال تغییر است و چون گفتند دوستان عمدتاً دانشجویان دکتری در رشته‌های علوم انسانی هستند خواستم عرض کنم حواس‌مان باشد که یک زلزله بزرگ در مبانی علوم انسانی هم در جریان است و در شرف وقوع است. مبانی بسیاری از تحلیل‌ها از مطالعات روابط بین‌الملل و سیاست خارجی بگیرید تا مطالعات علوم انسانی،‌ راجع به دین و مذهب تا جامعه‌شناسی سیاسی، تا اقتصاد و روابط بین‌الملل، بسیاری از این‌ها دارد زیر سؤال می‌رود. پیشفرض‌های علوم انسانی و علوم اجتماعی سکولار هدف قرار گرفته است هدف یک واقعیت مسلّم تاریخی، که دارد پیش چشم جهانیان اتفاق می‌افتد. خیلی ظواهر و علائمی پیداست که ما در یک موقعیت استثنایی هستیم که اگر درست این موقعیت را درک کنیم و مدیریت کنیم پایان یک دوره از تاریخ بشر، پایان تمدن لائیک غرب، به عنوان تمدن قالب در جهان، یعنی پایان سلطنت‌شان، نمی‌خواهم بگویم از بین می‌روند ولی پایان اقتدار جهانی‌شان است و آغاز یک دوره جدید برای تمدن بشری و بطور ویژه تمدن اسلامی و این افتخار بزرگ که جلودار نهضت عظیم تمدن‌سازی اسلامی در دوران جدید است. بعد از فروپاشی تمدن مسلمین، و سقوط همه سرزمین‌های اسلامی از قدس تا همه جا به دست ارتش‌های غربی در قرن 19 و 20 میلادی. ما در یک موقعیت استثنایی هستیم در دو جهت متضاد و سرنوشت‌ساز. اگر به درستی عمل کنیم تمدن جدید اسلامی از شرق آسیا تا شمال آفریقا ساخته خواهد شد. شکل خواهد گرفت. اگر نتوانیم درست عمل کنیم و مدیریت کنیم یکی دو دهه هرج و مرج و برادرکشی و تخریب و بعد شاهد یک دوره طولانی یأس و رکود و عقب‌گرد در جهان اسلام خواهیم بود. باز ممکن است 100 سال – 200 سال ضعف جهان اسلام ادامه پیدا کند و یکی دو قرن دیگر جهان اسلام زیر سلطه غرب و تحقیر آن‌ها و استثمار آن‌ها بمانند تا دوباره چه وقت یک چنین فضایی در جهان اسلام ایجاد بشود که ملت‌ها دوباره آگاه بشوند و به هیجان بیایند و با شعار الله‌اکبر در جهت تغییر رژیم‌ها به خیابان‌ها بریزند. بیش از صد سال است دارد تلاش می‌شود تا امروز به جوش آمده، وقتی شما یک آب را روی آتش می‌گذارید تا به 90 درجه برسد کسی متوجه نیست در حالی که دارد زحمت کشیده می‌شود، هیزم گذاشته می‌شود، انرژی صرف می‌شود آن لحظه‌ای همه می‌فهمند که آب درست در صد درجه می‌جوشد حواس‌شان نیست که قبل از درجه 100 بیش از 90 درجه حرارت و تلاش و مبارزه بود و یک مرتبه آثار آن آشکار شد. آنچه داریم می‌بینیم آثار بیش از 100 سال مبارزه است برای وحدت مسلمین، برای عزت اسلامی، برای آزاد کردن سرزمین‌های اشغالی که باید همه گفت همه جهان اسلام سرزمین‌های اشغالی شدند نه فقط قدس. تمام کشورهای اسلامی در قرن 19 و 20 بین کشورهای آمریکا و انگلیس و روسیه و فرانسه تقسیم شدند. بنابراین ما از یک جهت توجه داشته باشیم فرصت زیادی نداریم و باید شرایط را دقیق بشناسیم. دوست و دشمن‌ها را درست بشناسیم و این کار الیت و نخبگان جهان اسلام در دانشگاه‌های جهان عرب است. حتی جریان تکفیری جهادی که این‌قدر در جهان اهل سنت حتی در داخل اروپا و آمریکا تشدید شده، یک حرکت دوپهلو است، از یک جهت یک نوع کپی‌برداری از مجاهدان اسلامی، از ایران تا لبنان بود چون وهابیت آن هم وهابیتی که از طریق رژیم آل سعود و امثال این‌ها پمپاژ بشود سیاسی نبود، دنبال تکفیر دیگران از ابتدا در نطقه بود اما سیاسی و جهادی علیه استعمار، علیه آمریکا و اسرائیل هیچ وقت نبوده، اصلاً این جهاد وهابی در جزیره‌العرب صد سال پیش به کمک انگلیسی‌ها بوجود آمد فقط برای دو هدف، 1) فروپاشی عثمانی که علیرغم همه اشکالات و مشکلاتی که خود امپراطوری عثمانی داشت ولی بالاخره در اروپا تنها سدی بود که در برابر ارتش‌های غربی و صلیبی داشت بالاخره از شرق و از جهان اسلام دفاع می‌کرد. و 2) این که جهان اسلام و مرکز جهان اسلام یعنی حرمین شریفین مکه مکرمه و مدینه منوره در اختیار غرب و سلطه غرب قرار بگیرد و از آن‌جا چهره‌ای که آن‌ها می‌خواهند از اسلام به دنیا معرفی شود. همان که امام(ره) از آن به اسلام آمریکایی تعبیر می‌کرد. هرگز جهاد وهابی علیه اسرائیل یک قدم از ابتدای تولدش تا امروز برنداشته بود. یک شمشیر علیه انگلیس و آمریکا نزد. در خدمت آن‌ها بود برای مبارزه با وحدت اسلامی و جنگ مذاهب و تفرقه بین امت برای نشان دادن یک جلوه نامعقول از اسلام، برای مدیریت و کنترل جهان اسلام در خدمت منافع غرب و صهیونیزم و برای حفظ رژیم صهیونیستی. کارکرد وهابیت تا قبل از انقلاب اسلامی فقط همین بوده است. جهاد وهابی، جهاد علیه سایر مذاهب اسلامی بود در تاریخ، الآن مسئله شیعه سنی نیست. این وهابی‌ها وقتی در حجاز حاکم شدند همان کاری که آمدند در کربلا با شیعه کردند و هزاران شیعه را در کربلا قتل عام کردند و حرم سیدالشهداء(ع) را غارت کردند همین کار را در خود حجاز با اهل سنت کردند که وهابی نبودند و نوکر آل سعود نبودند یعنی همین قتل عام را این‌ها در شهر طائف کردند هزاران مسلمان سنی را به همین سبک کشتند و تجاوز کردند سر بریدند کتاب‌های احادیث‌شان را، «صحیح بخاری» و قرآن و هرچه بود در خیابان‌ها ریختند. مسئله‌شان مذهب نبود این‌ها به مدینه حمله کردند به مکه حمله کردند با اهل سنت آن‌جا همین کارها را کردند همان صد سال پیش که تأسیس شدند. چیزی به عنوان جهاد وهابی علیه استعمار و صهیونیزم و آمریکا نداشتیم، جهاد خشن مسلمان‌کشی داشت از اول این‌ها مسلمان می‌کشتند این‌ها هیچ وقت جهاد علیه کفار نداشتند فقط جهاد علیه مسلمان‌ها داشتند.

به دوران انقلاب اسلامی می‌رسیم. در دورانی که کمونیزم و سرمایه‌داری بر جهان اسلام و کل جهان حاکم هستند یک مرتبه انقلاب متولد می‌شود. اولین جنبش دینی بعد از یکی دو قرن، که این‌ها می‌گفتند دیگر دوران دین تمام شده و به آرشیو و بایگانی تاریخ رفته است از حاشیه به متن تاریخ آمده است. غربی‌ها و نظام سرمایه‌داری می‌گفتند دین، جامعه‌سازی ندارد. کمونیست‌ها می‌گفتند دین، تریاک توده‌هاست و ماهیتاً ضد انقلاب و ضد انفجار است و توجیه‌گر وضع حاکم است. هر دوی این‌ها که جهان را بین خودشان تقسیم کرده بودند یک شوک بزرگ به جهان. دانشمندان علوم انسانی و علوم اجتماعی در دنیا دچار شوک شدند همه تئوری‌هایشان راجع به دین بهم ریخت. قدرت‌های سیاسی – اقتصادی جهان دچار شوک شدند. چون دقیقاً‌ از آن جایی که هیچ احتمال خطر نمی‌دادند بزرگترین خطر متولد شد و برای اولین بار بعد از جنگ سرد بعد از جنگ جهانی دوم بین شرق و غرب، کمونیزم و سرمایه‌داری کنار هم ایستادند و با هم متحد شدند پشت سر صدام و رژیم‌های عربی و دیگران برای این که یک دشمن خطرناک جدیدی پیدا کردند هر دو توافق کردند که این نباید سر بردارد این نباید بیدار بشود ولی شد. می‌بینید که تمام جهان اسلام بهم ریخته، حتی آن جوان سنی تکفیری که به اسم جهاد و خلافت اسلامی از اروپا و آمریکا و آسیا راه می‌افتد و به عراق و سوریه می‌آید درست است که بازی خورده و فریب خورده، درست است که دشمنان جبهه اصلی را به جبهه فرعی تبدیل کردند یعنی خط مقدم جبهه اسلام را که مرزهای صهیونیست فلسطین اشغالی بود به کوچه و خیابان‌های سوریه و عراق آوردند. آوردند در مسجد و حسینیه‌ها در پاکستان و افغانستان که به جای جهاد مسلمین علیه استکبار، جهاد مسلمان علیه مسلمان را تئوریزه بکنند. درست است آن‌هایی که از جاهای مختلف به عراق و سوریه آمدند بازی خوردند، رهبران فاسد، اما بسیاری از بدنه ممکن است با انگیزه واقعاً اسلامی آمدند ولی واکنشی بود در برابر فداکاری‌ها و پیروزی‌های حزب‌الله. جوانان مسلمان دچار این مسئله شدند که چطوری است که پرچم اسلام را بالا بردند و در ایران و در لبنان پیروز شدند؟ پس علمای ما، مذهب ما، مذاهب ما چه می‌کند؟ گرایش جوانان سنی انقلابی به سمت انقلاب اسلامی شروع شد ولی خالد استامبولی که سادات را می‌زند در دادگاه قبل از این که اعدامش کنند اسم امام خمینی را می‌آورد و می‌گوید ما می‌خواهیم مصر هم مثل ایران باشد آمریکا و رژیم‌های عربی و غرب و صهیونیست‌ها همه با هم به یک نقطه رسیدند. یعنی انگار امروز اتاق فرمان عملیات عربستان و صهیونیست‌ها کنار هم در یک اتاق فرمان است و دارند با هم برنامه می‌ریزند. جوانان جهان اسلام همه به سمت این‌ها دارند می‌روند. پرچم جهاد بالا رفته است. به نفع اسلام انقلابی با رهبری شیعی. جنگ صدام مسئله عرب و عجم را مطرح کردیم دیگر جواب نمی‌دهد بخصوص که لبنان توانست الگوی عربی انقلاب اسلامی را در جهان عرب منتشر کند. وقتی جوانان در مصر و تونس و مراکش و یمن و پاکستان اسم بچه‌شان که تازه متولد شده، اسم آن را مثلاً نصرالله می‌گذارد این یعنی خطر. بنابراین فقط مانده بود مسئله شیعه و سنی و جنگ مذهبی راه بیفتد. شعارهایی که امثال القاعده به کار بردند ادبیات‌شان، شعارهایشان، تیپ‌شان، حتی صحبت کردن‌شان جلوی دوربین، کپی‌برداری از جهاد حزب‌الله بود برای این که موج عظیمی از جوانان سنی، عرب که مزه پیروزی بر صهیونیزم برای اولین بار چشیدند این موج را باید مهار می‌کردند گفتند بسیار خوب، جهاد باشد. ادبیاتی که در جبهه‌های جنگ ما و در جبهه‌های جهاد حزب‌الله به کار می‌رفت که بچه‌ها شب عملیات همدیگر را در آغوش بگیرند و با لبخند به سمت شهادت بروند این حالتی بود که جهان را متوجه خودش می‌کرد و مسیر جهان را تغییر می‌داد. گفتند ما ادای این‌ها را درمی‌آوریم از همین ادبیات استفاده کنیم منتهی جبهه را منحرف کنیم. نهضت بیداری اسلامی که می‌رفت تا رژیم‌های عربی و رژیم صهیونیستی را سرنگون کند گفتند که این بهار عربی است حرکت اسلامی نیست ماهیت اسلامی به آن ندادند. خب آن بهار عربی که گفتید تمام شد الآن دیگر زمستان عربی است! اگر بهار عربی بود الآن پاییز و زمستان عربی است تمام شد. همه‌اش شکست خورد. ولی آن چیزی که شکست نخواهد خورد بیداری اسلامی است و این در جهان اسلام سنی و شیعی ریشه دارد. خود همین مصر، از اولین ریشه‌های حرکت بیداری اسلامی بین اهل سنت بود شعار حکومت اسلامی مطرح بود. این‌ها گفتند که این حرکت دوتا انحراف دارد: 1) دشمن اسرائیل نیست باید رژیم صهیونیستی محفوظ بماندو 2) مسئله شیعه و سنی و مذهب را باید زنده کنیم و مسئله اصلی بکنیم. با این دو توطئه، انرژی عظیمی که در جهان اسلام و در جوانان اهل سنت بود به سمت انقلاب اسلامی حرکت علیه صهیونیزم و آمریکا و علیه رژیم‌های وابسته فاسد عربی را، و جهان اسلام را به جنگ مسلمان با مسلمان تبدیل می‌کنیم به بهانه جنگ‌های قبیله‌ای و مذهبی. با اسم جهاد قلابی پایگاه‌های اصلی جهاد حقیقی را درهم بکوبند. یک الگوی جهاد قلابی وهابی درست کردند در برابر جهاد اسلامی، جهاد حقیقی اسلامی که شیعه و سنی نمی‌شناخت، حزب‌الله وحماس و جهاد اسلامی همه با هم در آن صف حضور داشتند. این‌ها از الگوی لبنان و غزه می‌ترسند چون در این‌جا خون شهید شیعه لبنانی و شهید سنی غزه و فلسطینی با هم مخلوط شد در یک سنگر کنار هم مبارزه کردند یک الگو برای جهان اسلام ساخته شد که جهاد این است. الگوی جهاد قلابی آمد برای درگیر کردن جهان اسلام با خودش، رژیم صهیونیستی لب پرتگاه است در چهارتا جنگ شکست خورده باید این رژیم را نجاتش می‌دادند. باید رژیم‌های عربی منطقه را نجات می‌دادند. این‌جا بود که اتاق فرمان مشترک بین آمریکا و اروپا و اسرائیل و رژیم‌های عربی، همه‌شان با هم یک اتاق مشترک تشکیل دادند.

در سوریه و عراق و در لبنان، و در غزه و فلسطین شکست خوردند. آتش انتفاضه هم در کرانه باختری رود اردن هم شعله می‌کشد و آن منطقه سفید برای این‌ها آن منطقه قرمز می‌شود. این‌ها به اسم کفر، به اسم سکولاریزم، به اسم مدرنیته دیگر نمی‌توانستند و نمی‌توانند جلوی انقلاب اسلامی بایستند فقط با الگوی قلابی از جهاد اسلامی و مذبوحانه است که این الگو هم افشا بشود و شکست بخورد. این چطور جهادی است که علیه آمریکا و صهیونیزم حتی یک گلوله شلیک نمی‌کند یک عملیات استشهادی در پایگاه‌های نظامی دشمنان اسلام انجام نمی‌دهد عملیات انتحاری را در مسجد و خیابان و بازار علیه مردم مسلمان انجام می‌دهد کم‌کم مطرح شد. دشمن متأسفانه بد یارگیری کرد فریب برزگ خورد، استفاده از روح خوارج، همان تاکتیک به اسم جهاد تکفیری و وهابی. آداب فتوا دادن را این‌ها حتی بین علمای اهل سنت تغییر دادند. من به شما عرض کنم دوستان اگر منابع فقهی، حدیث، تاریخ، تفسیر اهل سنت را درست مطالعه کنند می‌بینند که اکثر سنت تاریخی اهل سنت ضد این جریان وهابیت است. وهابیت از اولی که تشکیل شد یک بدعت در جهان اهل سنت بود با تکفیر خود اهل سنت شروع کردند. یعنی هم این‌ها علمای اهل سنت را تکفیر کردند و هم علمای اهل سنت این‌ها را تکفیر کردند. بروید ببینید هم ابن‌تیمیه در قرن 7 و هم محمدبن‌عبدالوهاب در قرن 19 هر دوی این‌ها ابتدا کل علمای اهل سنت و مردم سنی را منحرف دانستند و گفتند همه این‌ها مشرک هستند. یکی‌اش هم شیعه بود. و اتفاقاً علمای سنی حنفی و شافعی و مالکی، اول با این‌ها درگیر شدند و این‌ها را تکفیر کردند. ابن‌تیمیه به حکم دو – سه نفر قاضی سنی محکوم به زندان شد و گفتند این مرتد است و در زندان مرد. محمدبن‌عبدالوهاب اول توسط فقهای سنی حنبلی خود نجد و حجاز تکفیر شده است منتهی متأسفانه این‌ها با کمک دشمنان اسلام و با کمک دلارهای نفتی و رسانه‌هایشان در حالی که این‌ها هیچ وقت سخنگوی اهل سنت نبودند. رسانه‌های دشمن خواستند شعله جهاد که در جهان اسلام بیدار شده و سرنوشت جهان را تغییر خواهد داد منحرف کنند و مشغول این پروژه هستند. آداب فتوا دادن حکم تکفیر در جهان حتی اهل سنت این نبوده، حتی ابن‌تیمیه که خودش بعضی‌ها را تکفیر می‌کرد می‌گوید من شیعه و رافضی‌ها را منحرف می‌دانم اما نمی‌گویم کافر هستند. این‌ها هی می‌گویند شیخ‌الاسلام! همه مذاهب تکفیری دارند ما در شیعه هم تکفیری داریم که ضد وحدت جهان اسلام هستند که می‌گویند بزرگترین دشمن ما سنی‌ها هستند این هم خطرناک است. تکفیری‌های همه مذاهب باید مدیریت بشوند آداب گفتگوی مذاهب اسلامی در فقه و کلام و تفسیر و حدیث باید نهادینه بشود بخصوص در مسائل مستحدثه در جهت تمدن‌سازی جدید؛ یعنی امروز بخواهیم تمدن اسلامی معاصر بسازیم به اجتهاد و نواندیشی احتیاج داریم اما نه از نوع نواندیشی سکولار که اسلام را در ذیل لیبرالیزم و مارکسیزم می‌خواست تعریف کند. نواندیشی متدیک و صحیح، همان که مفهوم اجتهاد بین علمای شیعه داشته و بین اهل سنت هم به شکل‌های دیگری هم بود حالا با اختلافاتی که بین ما وجود دارد. اما سبک زندگی مسلمانانه جدید اگر این مسئله درست تعریف نشود ما تمدن اسلامی جدید نمی‌توانیم بسازیم این هم یک مانع دیگر و مشکل دیگر و پروژه و مسئولیت بزرگ دیگر است که امثال شماها دوستان در دانشگاه‌ها و همین‌طور طلبه‌ها و فضلای جوان در حوزه‌ها نقش اول را در این قضیه دارند. گفتگوها بین همه مذاهب در عالی‌ترین سطوح باید باشد نه در سطح عوام و کوچه و خیابان. باید علمی باشد نه غیر علمی، باید اخلاقی باشد نه غیر اخلاقی و نحوه عمومی‌سازی و اجتماعی کردن این ادبیات باید درست مدیریت بشود این منابع طبقه‌بندی و بازتعریف بشوند که بیخودی تعصب عوامانه و عوام را به صحنه نکشاند در خدمت منافع کفر و منافع دشمن. و اول باید سوء تفاهم بین نخبگان جهان اسلام و جهان عرب و شیعه و سنی برطرف بین نخبگان و بین علمانی مذاهب برطرف بشود اختلافات واقعی در مواردی هست و آن اختلافات اگر جایی سوء تفاهم هست باید به نحو روشمند به حداقل برسند و آن جاهایی که سوء تفاهم نیست و واقعاً اختلاف است آن اختلاف باید به رسمیت شناخته بشود عالمانه و منطقی و اخلاقی بحث بشود و افکار عمومی جهان اسلام مدیریت بشوند تا غالی‌گری در هر مذهب که امروز برای تمدن اسلامی بسیار خطرناک است مدیریت و کنترل بشود این یک مسئله، که جوانان پرشور جهان اسلام، شیعه و سنی،‌ باید در مسیر سالم انقلابی، در جهت تمدن‌سازی جدید اسلامی باید رهبری بشوند و نه در مسیر غیر انقلابی بیفتند تفکیک دین از سیاست که یکی از خطراتی که به شما بگویم این افراطی‌گری‌های تکفیری و جنگ‌های مذهبی خواهد داشت که شاید یکی از اهداف دشمنان برای طراحی‌اش همین است این است که وقتی دو – سه دهه، جنگ مذهبی و خشونت و ترور و بی‌نظمی اتفاق بیفتد بعد افکار عمومی جهان اسلام به این نتیجه برسند که ما از خیر مبارزه و اسلام سیاسی و جهاد و تمدن‌سازی و همه چیز گذشتیم!‌ ما می‌خواهیم به همان وضع قبل برگردیم اقلاً امنیت که داریم. این یکی از اهداف‌شان است. خسته و فرسوده کنند. ما نباید بگذاریم حالا جهان اسلام که بیدار شده و سیاسی شده، دوباره به دوران ماقبل انقلاب اسلامی ارتجاع کند و برگردد، دوباره اسلام غیر سیاسی که غرب بدون هزینه بر ما دوباره مسلط شود، در دام لیبرالیزم و اباحه‌گری نیفتند و مراقب باشیم در دام قشری‌گری تکفیری و بطور خاص وهابی هم نیفتند بلکه آن خط اصیل جهادی اسلامی تمدن‌ساز که دستورالعمل آن «رحماء بینهم أشدّاء علی الکفار» است شکل بگیرد همان کاری که در لبنان و فلسطین و حزب‌الله و حماس و جهاد اسلامی کردند. این باید الگوی جهان اسلام بشود و بیش از پیش به این جبهه ملحق بشوند. جبهه نبرد اسلام با کفر و استکبار یعنی اشغالگران غربی و صهیونیست‌ها و نوکران‌شان در کشورهای اسلامی و حاکمیت‌های کشورهای اسلامی، کسانی که با دلارهای نفتی و شبکه‌های ماهواره‌ای‌شان دجال‌صفتانه افکار عمومی را فریب بدهند در جهت منافع صهیونیزم و غرب و خواستند به نبرد مسلمان با مسلمان تبدیل بکنند این درست مدیریت بشود که همین‌طور که پیش چشم ما به سرعت رژیم‌های فاسد در جهان اسلام دارند می‌پوکند و فرومی‌پاشند وضعیت کل جهان اسلام ظرف یک دهه دچار انقلاب عظیمی خواهد شد. شما دیدید حکومت یمن که همه این‌ها پشت آن بودند چقدر راحت ریخت، فرو افتاد. اصلاً تقریباً مجاهدین انصارالله در یمن ظرف دو روز از اوپوزوسیون به حاکمان یمن تبدیل شدند! خب شنیدن این‌ها آسان است. 300 سال می‌گذرد چنین اتفاق‌هایی نمی‌افتد. آنچه که دارد در یمن، در لیبی، در سوریه، در عراق، در افغانستان، در پاکستان، اتفاق می‌افتد و اگر درست پیش برود این پروژه به کشورهای دیگر تا مالزی و اندونزی و تا آسیای میانه و تا بالکان دامن خواهد کشید از این جهت عرض کردم مسئله مهم است.

نکته دوم این است که امام خمینی از ابتدا حتی پیش از انقلاب، نسبت به این مسئله حساس بود. بیش از 40 سال پیش جنگ رمضان در 1973 اتفاق افتاد که ارتش مصر و سوریه آن موقع با اسرائیلی‌ها جنگیدند و انگلیس و فرانسه و آمریکا همه پشت اسرائیل آمدند همان موقع امام خمینی در نجف تبعید بود هیچ قدرتی در اختیار او نبود راجع به درگیری فلسطین و صهیونیزم ببینید چطوری موضع گرفته است. یکی بیانیه ماه رمضان در جنگ رمضان 1392 هجری قمری، 51 شمسی و 1973 میلادی، من دوتا متن پیام امام(ره) را برای شما بخوانم همین که عرض کردم، قبل از انقلاب دغدغه امام خمینی بود که مسئله مذهب و قومیت، همه باید کنار برود. مسئله اصلی، اسلام، وحدت اسلامی و عزت مسلمین باید باشد و خط مقدم فلسطین است. امام در آن بیانیه می‌گوید که حکومت‌های عربی آیا نمی‌فهمند که اگر فلسطینیانی که دارند مبارزه می‌کنند شکست بخورند شرّ این غاصب خبیث همه کشورهای عربی را خواهد گرفت؟ مسئله آن‌ها فقط فلسطین نیست. فلسطین جنبه نمادین دارد این‌ها بر کل جهان عرب و اسلام می‌خواهند حاکم باشند. آن موقع امام در جنگ رمضان 1973 این حرف را می‌زند. و می‌گوید بر همه مسلمین و همه دولت‌ها و هم مردم و بخصوص دولت‌های عربی واجب است برای حفظ استقلال خودشان هم که شده، حتی اگر نگران فلسطین نیستند به گروه مجاهدین فلسطین کمک کنند و به آن‌ها اسلحه و آ‌ذوقه برسانند و دریغ نکنند و سردی و سستی و تردید بعضی از عناصر در جهان عرب موجب سردی بقیه نشود و چون آن‌جا فلسطینی‌ها آمده بودند در اردو قتل عام شدند در سپتامبر سیاه به دست پدر اردن (شاه حسین) چند هزار فلسطینی کشته شد. بقیه فلسطینی‌ها به جنوب لبنان آمدند. یکی از اتفاقاتی که آن‌جا افتاد که از صهیونیست‌ها تا شاه ایران و تا رژیم عربستان با هم کمک می‌کردند این بود که فلسطینیانی که آن‌جا آمده بودند که برای سازمان آزادیبخش فلسطین و الفتح بودند آن‌ها به آن صورت ایدئولوژی مذهبی نداشتند شاید هم به همین دلیل هم شکست می‌خوردند ولی چون جنوب لبنان مردم شیعه بودند و آن‌ها اهل سنت بودند همان موقع بحث جنگ فلسطینی با لبنانی، دعوای شیعه و سنی را راه انداختند. پروژه‌ای بود که از صهیونیست‌ها و شاه ایران و رژیم عربستان متحداً زیر نظر آمریکا و غرب تعقیب می‌کردند در بدنه هم درگیری‌هایی می‌شد یعنی بین لبنانی و فلسطینی درگیری می‌شد. آن موقع هم لبنان که حزب‌الله نداشت و جوانان شیعه لبنان اغلب‌شان اصلاً سیاسی نبودند مثل جوانان ایران قبل از انقلاب بودند در خود ایران هم کاباره‌ها، رقاص‌خانه‌ها و مشروب‌فروشی از کتابخانه و مسجد شلوغ‌تر بود لبنان هم که دیگر نورٌ علی‌نور بود. لبنان که عروس خاورمیانه بود. آن موقع جوانان شیعه لبنانی که می‌خواستند سیاسی باشند اغلب‌شان یا در گروه‌های چپ فلسطینی بودند یا در گروه‌های دیگر، غیر اسلامی‌ای نبود. تا وقتی که امام موسی صدر و شهید چمران آمدند و اَمل تشکیل شد که آن هم تا مدت‌ها امکان کار مبارزه جهادی نداشت بیشتر به عنوان یک پایگاه اجتماعی برای شیعه بود. دقت کنید حتی آن موقع که مبارزین فلسطینی که اسلام‌گرا نبودند ولی امام خمینی از توی نجف فتوا می‌دهد که کمک به این‌ها شرعاً واجب است. و فرمود حتی وجوهات شرعی مردم شیعه به این‌ها بدهند چون فلسطین خط مقدم کل اسلام است و بعد امام آن‌جا می‌گوید من از مسلمین بیدار و بندگان خالص خدا و از همه علمای جهان اسلام می‌خواهم که در این ایام متبرک ماه مبارک برای رهایی مسلمین از چنگال اجانب دعا کنند و در اجتماعات بزرگ اسلامی مبارزه کنند امام آن موقع می‌گوید نمازجمعه‌ها را سیاسی کنید چون این نماز سیاسی – عبادی است و حج را به تریبون جهاد علیه کفر و استکبار تبدیل کنید. این برائت از مشرکین امام از همان موقع است یعنی از چندین سال قبل از انقلاب مطرح می‌کند. می‌گوید به نمازجمعه‌ها و حج بروید همه را، پیروان قرآن را به وحدت کلمه و تشریک مساعی برای آزادی فلسطین و حل مشکلات خانمان‌سوزی که گریبان همه ملت اسلام را گرفته و بعد «إنّه سمیع مجیب». این خط انقلاب اسلامی از همان موقع است.

یک اتفاق دیگر؛ پیام دیگر امام، امام پیام خود را با این آیه شریفه شروع می‌کند «وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ...» (بقره/ 191)؛ این آیه را آن موقع امام(ره) در جنگ رمضان خطاب به حجاج و مردم، خطاب به همه ملت‌ها و دولت‌های جهان اسلام اعلامیه می‌دهد که من از همه می‌خواهم برای فلسطین به جبهه جنگ بشتابید و به رژیم‌های عربی می‌گوید نفت را وارد این مبارزه کنید از حربه و سلاح نفت علیه اسرائیل و علیه غرب استفاده کنید این‌ها را تحریم کنید. کشورهای نفت‌خیز اسلامی شیرهای نفت شان را اگر به روی غرب ببندند این ابرقدرت‌ها از پا درمی‌آیند و خطر قطع نفت برای دولت‌های غربی از خطر بمب هسته‌ای هم بیشتر است. این جمله‌ای است که امام آن موقع می‌گوید. می‌گوید این‌ها اقتصادشان را بر این اساس بنا کردند. بعد اعلام می‌کند به آتش‌بس اعتنا نکنید جنگ را تا آخر ادامه بدهید، از قدرت پوشالی صهیونیزم و اسرئیل نترسید این‌ها شکست‌پذیر هستند از سستی و مسامحه حکومت‌های عربی نترسید این فلسطین فقط برای سرکوب ملت عرب نیست هدف‌شان تسلط بر کل جهان اسلام و منابع نفت و اقتصاد جهان اسلام است و هر دولتی که کوتاه بیاید بقیه دولت‌های عربی و اسلامی مسلمان بر آن‌ها واجب است که وارد مبارزه بشوند و از نفت حتماً باید استفاده کنند «...إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ» (محمد/ 7)؛ «...وَ لَا تَهِنُوا وَ لَا تَحْزَنُوا وَ أَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنتُمْ مُؤْمِنِینَ» (آل عمران/ 139)؛ انگار همین الآن است. کلید جهادی که الآن جهان اسلام را گرفته، این کلید جهاد آن موقع با این شکل و با این ادبیات خورده است. بعضی‌ها می‌گفتند با شاه درگیر نشویم مسئله اسرائیل هم که به ما مربوط نیست به شاه بگویید که در ایران مشروب‌فروشی و فاحشه‌خانه، مراکز فحشا را جمع کن و ممنوع کن ما دیگر با تو مشکلی نداریم. حجاب را ممنوع نکن ما با تو مشکلی نداریم این را همان موقع به امام خمینی پیشنهاد دادند. امام جواب این‌ها را داد که مشکل اساسی ما شاه است و آمریکا و اسرائیل در ایران پشت شاه ایستادند ریشه را بزنیم این مسائل حل می‌شود. مبارزه با بهایی‌ها همه شاخه است باید ریشه را زد. این ادبیات که زیارت پیامبر و توسل به خداوند به وسیله رسول‌الله(ص) و اهل بیت(ع) ایشان و شفاعت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)، این 1400 سال است سنت عبادی و توحیدی بین همه مذاهب اسلامی شیعه و سنی بوده است. یک اقلیت افراطی آمدند که هیچ کدام از مذاهب رسمی سنی هم به خودشان این‌ها را متعلق نمی‌دانند و آن مذاهب را اصلاً قبول ندارند شما بروید مسجدالنبی ببینید اصلاً درس تفسیر و فقه شافعی و حنفی هست؟ یک مرتبه آمدند این مفاهیم را که شیعه و سنی قبول داشتند تخطئه کردند و به بهانه‌های مختلف اکثر مسلمین را یا صریحاً یا ضمناً‌ دارند تکفیر می‌کنند. از چه زمانی یک مرتبه احترام به اولیای خدا و زیارت آن‌ها و ارادت به آن‌ها به خاطر خدا اسمش عبادت کردن آن‌ها شد. احترام کجا یعنی عبادت؟ کسی که به پدر و مادرش و به معلمش احترام می‌گذارد، دستش را می‌بوسد یعنی آن‌ها را پرستیده و عبادت کرده؟ اصلاً شیعه و سنی این حرف‌ها را قبول نداشتند، احترام و زیارت عبادت شخص نیست این‌ها ایدئولوژی خودشان را آوردند بر کل جهان اهل سنت می‌خواهند القاء بکنند، مخالفین خودشان را می‌زنند شما می‌دانید علمای سنی غیر وهابی یکی از هدف‌های اصلی این‌ها هستند یعنی از آن شیخی که در سوریه و دمشق دارند تا علمای سنی در ایران که در این چند سال این‌ها را ترور کردند. این‌ها از علمای سنی که وهابی و تکفیری نیستند بیشتر عصبانی هستند با علمای شیعه‌ای که طرفدار وحدت مسلمین هستند بیشتر مخالف هستند ولی با آن شیعه‌ای که همه مسلمین را تکفیر می‌کند که ما در این‌جا به آن‌ها شیعه انگلیسی می‌گوییم با این‌ها دو دسته ماهواره داریم، ماهواره وهابی‌ها و ماهواره شیعه‌های انگلیسی. این دوتا از دو طرف دارند مسلمین را به جان هم می‌اندازند غرب با این دوتا مشکلی ندارد این دوتا را دارد حمایت می‌کند یعنی افراطیون این‌ها را حمایت می‌کند اما عالم سنی و عالم شیعه‌ای که تکفیر نمی‌کند این دوتا را دشمن خودشان می‌دانند این‌ها را می‌آیند ترور می‌کنند و می‌کشند این مسئله مهمی است. این‌ها یک مذهب قلابی ساختند که اصلاً سنی‌ها قبول نداشتند خدای مجسم، یک مسئله اختلافی در کلام اهل سنت است خود اهل سنت راجع به این قضیه که خداوند جسم دارد یا در قیامت مجسم به مفهوم مادی خواهد شد نظر واحد ندارند اختلاف هست. این که در تشییع جنازه نباید لااله‌الالله بگویید، این که جنازه را با آمبولانس ببرید حرام است شرک است، این که در اعیاد صله رحم بکنید این شرک است، این که افتخار به سیادت شرک است، فیلمبرداری حرام است، قبل از وضو اگر دست‌تان را با صابون بشورید کافر هستید، اکل لحم و گوشت خوردن مبطل وضو است، احترام به استاد شرک است، که آن بن‌باز گفت «انّ قیام البنات للمدرّسة و البنین للمدرّسین امر لا ینبغی، واقلّ ما فیه الکراهة الشدیدة.» سر کلاس بچه‌ها جلوی پای استادشان که بلند می‌شوند این کمِ کم به شدت مکروه است و الا حرام است این‌ها فتواهای این‌هاست، فتواهای اهل سنت نبوده، عالِم وهابی فتوا داد که هرکس معتقد باشد خورشید دور زمین نمی‌چرخد این منحرف و مرتد است. بروید ببینید، محمدبن‌صالح العثیمین در کتاب «العثیمین» کتاب «فتاوی ارکان الاسلام»، می‌گوید تسلیت به صاحبان عزا حرام است. اخیراً هم دیدید فتواهای مسخره‌ای که الآن می‌دهند. زمانی که حزب‌الله داشت با اسرائیل می‌جنگید گفتند که کمک به حزب‌الله حرام است این‌ها این‌طور فتواها را دادند. مگر فتوا ندادند که همکار زن و مرد در اداره اگر می‌خواهند محرم بشوند چندتا استکان شیر آن خانم بدوشد به همکار مردش بدهد تا با هم رضاعی بشوند و حلال بشوند؟ مگر بعضی از این‌ها فتوای جهاد نکاح ندادند؟ خیلی به مذهب کاری ندارند.

آخرین نکته عرضم را با یک سندی ختم کنم، وقتی که قدس می‌خواست به جهان اسلام تسلیم بشود می‌دانید قدس بدون جنگ به دست جهان اسلام افتاد، مردم قدس بدون جنگ تسلیم شدند فقط شرط کردند خلیفه که عمربن‌خطاب بود خودش به قدس بیاید. ایشان با امیرالمؤمنین(ع) مشورت کرد حضرت امیر(ع) فرمودند شما برو. و یک متنی نوشته شده که بعضی از مورخین می‌گویند این متن با مشورت حضرت امیر(ع) بود. حالا الآن مسئله من این است که اسم عمربن‌خطاب را می‌گذارند سیره عمر را هم قبول ندارند چون عمربن‌خطاب، نامه‌ای به مردم قدس می‌نویسد با مشورت امیرالمؤمنین(ع)، آن‌جا دوتا تعهد می‌کند و می‌گوید همه مردم آن‌جا مسیحیان، غیر مسلمانان جان و مال و کلیساها و صلیب‌هایشان در امان هستند، کلیساهای شما را از شما نخواهیم گرفت، خراب نخواهیم کرد، هیچی از اموال و صلیب‌های شما از شما گرفته نخواهد شد. تعهد می‌کند و پای آن هم می‌ایستند. و بعد یک تعهد دیگر، جالب است این‌ها که می‌گویند مسلمان‌ها آمدند قدس را از یهودی‌ها گرفتند این سند نشان می‌دهد مردم قدس آن موقع مسیحی بودن و یهودی نداشتند و یکی از شرط‌هایی که مردم قدس، مسیحی‌ها با مسلمان‌ها کردند این است که ما شهر را به شما تسلیم می‌کنیم به شرطی که اجازه ندهید یهودی‌ها توی قدس بیایند. این هم جزو آن نامه است. من خواهش می‌کنم دوستان بروند حتماً این نامه را ببینند در کتاب تاریخ فلسطین هم هست، دوتا عبارت فقط از عبدالوهاب برایتان بخوانم ببینید چه کسانی را تکفیر می‌کند. محمدبن‌عبدالوهاب استاد خودش را تکفیر کرده، عین عبارتش را من این‌جا دارم در کتاب «الدرر السنیه» جلد 10، صفحه 51 اگر خواستید رجوع کنید من فقط دوتا از تکفیرهایی که این آقا کرده به شما عرض کنم، می‌گوید «أنا فی ذلک الوقت لا اعرف معنا لااله‌الاالله» اصلاً من خودم هم معنی لااله‌الاالله را نمی‌دانستم، خودم هم مشرک بودم تا حالا که فهمیدم چه خبر است؟ بعد آن‌جا صریحاً می‌گوید تمام مشایخ و اساتید ماقبل از من همه‌شان مشرک بودند یعنی مسئله‌شان شیعه و سنی نیست. «‌أنا فی ذلک الوقت لا اعرف فی دین الاسلام» من اصلاً نمی‌دانستم اسلام چیست؟ «قبل هذا الخیر الذى مَنّ الله به. وکذلک مشایخى ما منهم رجل عرف ذلک،» می‌گوید تمام اساتید من مشرک بودند «فمن زعم من علماء العارض أنه عرف معنى لااله‌الاالله أو معناً الاسلام قبل هذا الوقت أو زعم عن مشایخه أن أحداً عرف ذلک، فقد کذب وافترى،» این این‌طور آدمی است، تا قبل از محمدبن‌عبدالوهاب تمام مسلمین، همه مذاهب، علما و مردم‌شان از 1400 سال پیش تا صد سال پیش همه مشرک بودند. این اسلام و مذهبی است که صهیونیست‌ها دارند آن را ترویج می‌کنند می‌گوید هرکس راجع به توحید هرچه گفته افتراء بوده و اشتباه بوده است و بعد علمای اسلام را مشرک می‌داند و می‌گوید «لم یمیّزوا...» می‌گوید تمام علمای سنی، اسلام «لم یمیزوا بین دین محمد(ص) و دین عمرو بن لحی،» اولین کسی که به کعبه بت آورد عمر، می‌گوید تا قبل از اسلام همان بت‌پرستی است که بوده، تا الآن همه مشرک هستند «الّذی وضعه للعرب، بل دین عمرو عندهم دین صحیح.» همه مشرک و بت‌پرست هستند. یک قصه‌ای: عمر اولین کسی است که بت را به مکه آورده و وارد کعبه کرده، این رفته بود شام، دیده در شام مردم بت‌پرست هستند گفت چه کار می‌کنید؟ گفتند ما خدا را که نمی‌بینیم به جای خدا این‌ها را می‌پرستیم و هر وقت باران می‌خواهیم، پیروزی می‌خواهیم، نعمت می‌خواهیم، به این‌ها متوسل می‌شویم که باران بیاید. بعد این می‌گوید از این بت‌ها اضافه دارید که من به کشورهای عربی و سرزمین‌های عرب ببرم؟ از سرزمین امپراطوری رم از آن‌جاها بت‌پرستی، بت‌پرستی از غرب، از روم به حجاز آمد. می‌گوید از این بت‌ها اضافی دارید ما به سرزمین‌های عرب ببریم عبادت کنیم. این هُبل را از آن‌جا آورد روی پشت‌بام کعبه برد و از آن‌جا می‌گویند بت‌پرستی شروع شد. می‌گوید کلاً تا قبل از این‌ها همان عقاید آن‌ها را دارند. محمدبن‌عبدالوهاب به شیخ سلیمان بن سُهین که عالم حنبلی است و خود او تابع ابن‌تیمیه است یعنی گرایش‌های تند سلفی دارد این آدم به آن آدمی که سلفی به شکل تکفیری هست خودش باز محمدبن‌عبدالوهاب به او می‌گوید، باز ببینید او کیست! این به او می‌گوید که «نذکر لک، أنک انت و اباک مصرحون بالکفر و الشرک و النفاق» یعنی آن طرف شاگرد مکتب ابن‌تیمیه است، خود ابن‌تیمیه تکفیری است باز این شاگرد اوست، باز محمدبن‌عبدالوهاب که تابع ابن‌تیمیه است می‌گوید تو و پدرت و همه‌تان شماها کافر و مشرک و منافق بودید. «أنت إلى الآن أنت و أبوک مجتهدان فی عداوه هذا الدین لیلا و نهارا» شما شب و روز برای از بین بردن اسلام تا حالا مبارزه کردید «أنک رجل معاند ضال على علمٍ مختارُ الکفر على الإسلام و هذا کتابکم فیه کفرکم» - خواهش می‌کنم دقت کنید – مسئله شیعه و سنی نیست این به یک آدم تکفیری که باز خودش تابع ابن‌تیمیه است می‌گوید تو و پدرت و همه‌تان مشرک و منافق هستید و تمام کتاب‌تان پر از کفر است. وقتی حزب‌الله پرچم اسلام را و حسین‌بن‌علی را بالا می‌برد ما می‌بینیم که چطور سنی و مسیحی و غیر همه، همه می‌آیند و می‌پذیرند. این‌ها می‌خواهند این چهره از اسلام نباشد. این توطئه‌ها را بشناسیم ببینید باطل و سحر آن چیست. دو) دانشجویان رشته‌های علوم انسانی مثل شماها باید پرسش‌های اصلی را در مسئله تمدن‌سازی معاصر باز ذره‌بین پیدا کنند، پاسخ‌های لیزری و دقیق بدهند. در کشورهای عربی کتاب‌هایی منتشر بشود و به همه زبان‌های زنده دنیا ترجمه بشود که اقتصاد، جامعه‌شناسی، حقوق بشر از نگاه اسلام، روابط بین‌الملل از نگاه اسلام با تفسیر اهل بیتی، به نحوی که در دانشگاه‌ها و آکادمی‌های جهان قابل ارزیابی باشد آن جهاد از جهاد با سلاح ریشه‌ای‌تر و مهم‌تر است گرچه تا این جهاد نباشد آن جهاد پا نمی‌گیرد.

سؤال: آیا وقتی می‌گویند بیداری اسلامی دارند توصیف واقعیت می‌کنیم؟ یا داریم توصیه می‌کنیم که این‌طور باشد؟

جواب: جواب این است که هم توصیف است هم توصیه. توصیف دروغ نیست بهره‌ای از واقعیت دارد برای این که در هیچ کدام از این حرکت‌ها پرچم اصلی که مردم را به میدان آورد دیگر نه کمونیزم بوده نه لیبرالیزم. در همه این حرکت‌ها از مصر و تونس تا یمن، همه جا مردم در خیابان‌ها الله اکبر گفتند. جمعه‌ها را نامگذاری کردند و از پایگاه نماز جمعه و مسجد حرکت می‌کردند. این‌ها نشان می‌دهد وجه غالب اسلام‌گرایی است. منتهی اسلام‌گرایی نه به مفهوم ناب اسلامی است که توقع آن را داریم نه به مفهوم اسلام‌گرایی تکفیری وهابی بود. هیچ کدام نبود. برای این که توده مردم و بخصوص جوانان وقتی به میدان آمدند، همه این‌ها به ارزش‌های اسلامی احترام گذاشتند اما این که در بعضی از کشورها بخصوص جوانان، نهضت‌های جوانان خیلی مایل نبودند که پرچم‌های واضح اسلامی و شعارهای واضح و شدید اسلامی بدهند نگرانی و ترسشان از همین سلفی‌ها و تکفیری‌ها بود. از همین‌ها می‌ترسیدند شما دیدید این شکاف در مصر کار خودش را کرد، حکومت مصر سقوط کرد یعنی مُرسی و اخوان‌المسلمین که می‌توانست برای جهان اهل سنت و جوانان بهترین الگو باشد که هم مفاهیم روشنفکری و امروزی در ذهنش باشد و هم بحث تقریب مذاهب اسلامی باشد و هم از حکومت اسلامی حرف بزند که این حرف‌ها در سابقه اخوان بود ولی عملاً در صحنه دچار یک اشتباه بزرگ شدند برای جلب اعتماد آمریکا و عربستان و صهیونیست‌ها به جای این که کمپ دیوید را ابطال کنند آمدند رابطه با سوریه را قطع کردند، و به جای این که به حزب‌الله، به ایران نزدیک بشوند آمدند مسئله مذهب را مطرح کردند این‌ها با ریشه‌های اخوان سازگار نبود این‌ها این کارها را برای جلب توجه و اعتماد آمریکا و غرب کردند و دیدید که آن‌ها چطوری جواب آن‌ها را دادند. خودشان علیه این‌ها کودتا کردند.

ببینید اگر منظور این است که این بیداری اسلامی به این معناست که مردم، جوانان، دانشگاهیان، توده مردم، همه آمدند و مسئله اصلی‌شان فقط حکومت اسلامی بوده؟ نه. یک قشر خاصی از انقلابیون، علما و روشنفکران مسلمان، دغدغه اصلی آن‌ها حکومت اسلامی بود اکثر مردم دنبال چندتا چیز بودند توهین به اسلام نشود، اسلام محترم باشد، آزادی داشته باشند، حکومت‌های دیکتاتور نباشد، تحقیر و سلطه غرب بر کشورهایشان نباشد، و اغلب مردم در خیابان‌ها ضد صهیونیستی بودند. اغلب نظرسنجی‌هایی که خود آمریکایی‌ها در کشورهای عربی کردند گفتند بالاترین نفرت را مردم جهان عرب نسبت به آمریکا و اسرائیل دارند در بسیاری از کشورها این طور بوده، پس این نهضت‌ها بیداری اسلامی بود به همین معانی که عرض کردم اما اگر مرادتان این است که آیا تمام مردم جریان اسلام‌گرای طرفدار حکومت اسلامی بودند طبیعتاً نه، ولی من به شما بگویم در خود ایران هم این‌طور نبوده، شما فکر کردید در انقلاب اسلامی سال 56 و 57 ، 35 سال پیش که مردم آمدند شعار الله اکبر می‌دادند از حکومت اسلامی هم جزو شعارها بود اما معنی‌اش این نبود که کل ملت مسئله اصلی‌شان فقط اجرای احکام شرع به معنی خاص محدودی که در ذهن خیلی‌ها بوده و هست باشد. اصلاً شعار مردم این بود استقلال آزادی، حکومت اسلامی. یعنی یک حکومت اسلامی که به استقلال کاری ندارد، به آزادی کاری ندارد، به عدالت کاری ندارد فقط می‌خواهد احکام شرعی فردی اجرا بشود یعنی مشروب‌فروشی نباشد، حجاب باشد، مسئله اصلی این نبود، گرچه نوک حمله مردم در انقلاب ایران، حمله به مشروب‌فروشی‌ها و مراکز فساد بود. اول به آن جاها حمله کردند بعد به نهادهای حکومتی حمله شد، ولی مسئله فراتر از مسائل شخصی بود. شما اگر می‌خواهید ببینید این بیداری اسلامی بوده، ببینید که کجا در کدامیک از این نهضت‌ها بود که مردم شعار الله اکبر ندادند؟ در کدامیک از این‌ها بود که مردم گفتند ما اسلام نمی‌خواهیم ما فقط آزادی لیبرالی می‌خواهیم. این را نگفتند که، اما اگر روشنفکران و علمای جهان عرب، انقلابیون جهان عرب بیدار نباشند و درست عمل نکنند طبیعتاً این پرچم پایین می‌آید. ما دو – سه‌تا تجربه تلخ در ایران داشتیم. ما نهضت‌های شکست خورده داریم یکی نهضت مشروطیت بود. نهضت مشروطه، یک قرن پیش در این کشور اتفاق افتاده است اولین شهید آن طلبه بوده، روحانی شیعه بوده، رهبران آن علمای شیعه بودند، شعار آن‌ها عدالتخانه و اجرای عدالت طبق احکام اسلام بود، هدف‌شان این بود که استبداد و دیکتاتوری در ایران نباشد، غربی‌ها هم که در ایران نفوذ دارند انگلیس و روس آن موقع، این‌ها نباید بر کشور مسلط باشند و کشور هم باید به لحاظ تمدنی پیشرفت کند، عقب افتادیم باید پیشرفت کنیم، این‌ها حرف‌هایشان بوده، ولی نهایتاً جریان‌های غیر دینی وابسته به خود غرب، کنترل کردند و محصول انقلاب مشروطه را مصادره کردند، نتیجه آن این بود حکومت قاجار به حکومت پهلوی تبدیل شد یعنی غرب بر ایران مسلط‌تر شد، دیکتاتوری هم بیشتر شد. شبیه این کار در زمان نهضت نفت شد. خب شعار این بود ما می‌خواهیم نفت را ملی کنیم و نفت ایران از دست انگلیس‌ها بیرون بیاید، چه زمانی بود؟ 60 سال پیش. رهبران آن یا علمای دینی بودند یا اگر چهره‌های روشنفکر بودند هیچ کدام ضد مذهب نبودند یعنی مصدق مذهبی و دنبال حکومت اسلامی نبود اما شخصاً هم ضد مذهب نبود. خب، آن نهضت هم شکست خورد. حکومت شاه با کودتا آمد دوباره غرب و شاه، در ایران قوی‌تر شدند. همین اتفاقی که در مصر افتاد. همین اتفاقی که در کشورهای عربی بیفتد. کشورهای عربی و ایران و پاکستان هر دو مسلمان هستند. در ترکیه شعار حجاب رأی آورد. این‌ها که سر کار هستند چون شعار حجاب دادند مردم به این‌ها رأی دادند. خب این یعنی مردم ترکیه اسلام‌خواه هستند. حالا حاکمان آن‌ها یک اسلام متحد با صهیونیزم را قبول دارند آن یک بحث دیگر است. پس این جواب پرسش اول شما.

نهضت بیداری در جهان اسلام، صحنه بیداری اسلامی هست و نیست. هست بنیاد و انرژی اصلی آن برای مسلمین است. نیست اگر درست رهبری نشود، رهبران قوی ندارد. از اول هم که این حرکت‌ها شد گفتیم این نهضت‌ها بحران ایدئولوژیک و بحران رهبری دارند. اولین هیئت مصری به تهران آمد. همان روزهایی که مبارک سقوط کرد این‌جا آمدند با یک عده‌ای جلسه داشتند آن‌جا از آن‌ها پرسیدم که آیا واقعاً رژیم مبارک سقوط کرده؟ همان موقع گفتم. گفتم رژیم سر جایش هست، آن رأس آن مبارک را برداشتند شما هنوز انقلاب نکردید، هنوز در مصر انقلابی نشده است. شما باید دوتا سؤال را جواب بدهید ایدئولوژی انقلاب‌تان چیست؟ چه چیزی می‌خواهید بسازید؟ کافی نیست بگویید مبارک نه. باید بگویید چی بله.

دوم؛ بحران رهبری دارید. رهبر شما کیست؟ یکی از روشنفکران مصری گفت که نه، اتفاقاً نکته مثبت ما این است که نه رهبر داریم نه ایدئولوژی واحد داریم. البته بعداً فهمیدم خودش طرفدار مبارک بود. آن‌ها شدند سخنگوی این‌ها. سه سال گذشت دیدیم در مصر چه شد. این حرکت‌های بیداری اسلامی اگر بحران رهبری و بحران ایدئولوژی‌اش را حل نکند همین چیزی می‌شود که آن‌ها می‌گویند. گفتم جهاد پشتوانه گفتگوهای علمی است یعنی اگر در لبنان پیروزی‌هایی نداشتید اگر هزار سال حرف می‌زدید شنونده کمی داشتید. حزب‌الله در لبنان کاری کرد که از هزار ساعت سخنرانی و کتاب و گفتگو مؤثرتر بود. موعظه و گفتگوی علمی در کنار آن باید عمل و جهاد باشد. ملت‌ها تا قبل از انقلاب اسلامی و تا قبل از این پیروزی‌های اسلام، این حرف‌ها را می‌شنیدند به آن توجه نمی‌کردند. می‌گفتند داریم غرب را می‌بینیم که مسلط است حالا شما هر چه می‌خواهید حرف بزن. فعلاً ارباب آن‌ها هستند. حرف آن‌ها را بیشتر می‌شنوید. اما وقتی که دیدند در عمل به این‌ها ضربه وارد شد و یک جاهایی این‌ها شکست خوردند و ما پیروز شدیم کم‌کم گوش‌ها باز شد ببینید این حرف‌هایی که الآن دارد شنیده می‌شود برای اولین بار گفته نشده، این حرف‌ها تازه نیست، قبلاً هم در کتاب‌ها بوده و خیلی‌ها گفتند. این شعارها برای اولین بار گفته نمی‌شود برای اولین بار دارد شنیده می‌شود. چرا شنیده می‌شود؟ چون الگوهای عملی هم کنار آن دیدند. پس تأیید می‌کنم که ما فقط با گفتگو و موعظه نمی‌توانیم پیروز بشویم ملت‌ها گوش‌شان دست قدرت‌هاست! گوش‌شان به رسانه‌هاست، گردن‌شان هم دست حکومت‌هاست، بله همین مردم بالاخره به خیابان ریختند و همین مردم دارند به صحنه‌ها می‌آیند و وضعیت را عوض می‌کنند، اصلاً معنی انقلاب همین است.



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha